دیوانه

دیوانه

یه وب ازدست نوشته هاوچرت نوشته های من

آریایی

 

روزی بود و روزگاری خدایی بود و مردمانی مردمانی بود و قلبی وقلبی بود وعشقی.خدا انسان را باخاک افریده بود امااین عروسک گلی چیزی کم داشت چیزی شبیه روح پس خدا روح رادرانسان دمید.خدا روح رابا عشق دمید زیراکه تکه ای از وجودخود رادراو میدمید بنابراین ذره ذره وجودانسان پراز عشق شد وزیبایی پرازوجود خدا.
انسان خوشحال بود وراضی ودرچرخه روزگار میچرخید ذاتش زلال بودهمچون برکه ای آرام وقلب سپیدونورانی اش همچون خورشیدپرتلعطع .زمین واسمان در خدمت او بودند وحوریانغبطه میخوردند.زمانه خوش بودوزندگی شیرین وعشق درجریان همچون خون در رگ ها.همه چیزخوب بودو خدا نیز براین جهان لبخند میزد. تا روزی فرارسید که انسان خسته شد او بیشترمیخواست یبشترازچیزی که الان داشت. میخواست همه به اوتعظیم کنند او کور شده بود وناشنوا دیگرصدای ذاتش رانمیشنید دیگرعشق رانمیدید مهربانی را ازیاد برده بود وگذشت رادر دفترزندگانی اش نمینوشت.
انسان انسان همیشگی نبود.عوض شد اما ذاتش همیشه همان بود پاک وزلال زیراکه ذات یک حقیقت است وحقیقت رانمیتوان تغییر داد.انسان وقتی دید ذاتش مانع او میشود پاروی حقیقتش ووجودش گذاشت وردشد.رد شد وندید که روحش هرروز خراب وخراب تر میشود.اودیگر هیچ کس را نمیدید نه خدارا ونه خود را. چشمان انسان تنها قدرت را میدید میخواست بزرگ باشد فکرمیکرد قدرت ومقام روح خرابش را التیام میبخشد اما دریغ از ذره ای آرامش در طوفان قدرت . قانون طبیعت برهم خورده بود.انسان ها ازهم فرار میکردند وازهم میترسیدند . عشق تنها شده بود زیراکه هرکس فقط به فکر خودش بود اما همواره کسانی بودند که از نهال عشق درقلبشان محافظت کنند تا خشک نشود تا روزگار برقرار باشد.
.اما سیاه قلبان که کینه وقدرت رابه قلب هایشان مهمان کرده بودند راه ظلمت را در پیش گرفته بودند ومیخواستند عشق را ریشه کن کنند.تا این که هرروز وهرروز برتعداد سیاه قلبان افزوده میشد وجهان هرروز سیاه تر.
.سیاه قلبان هرروز بزرگ وبزرگ تر میشدند وهمین طور هم تشنه تراز روز قبل تشنه قدرت.انها تمام این کره خاکی رابرای خود میخواستند.اما در این میان سرزمینی بود که نور انسانیت در ان خاموش نمیشد .سرزمین عشق وحماسه.سرزمینی که قلب مردمانش لبریز از عشق بود وقلب هایشان برای هم میتپید وبا یاد خدا زنده بود.نوراین سرزمین در جهان تیره وتاریک میدرخشید وهر چشمی را معطوف خود میساخت.کسانی که در تاریکی غرق بودند از این نور خوششان نمی امد چون میدانستند که در مقابل ایمان ویکرنگی این مردمان کم می اورند.سیاه قلبان احساس خطرمیکردند همه باهم متحدشده بودند که این سرزمین-میراث کوروش بزرگ-راازبین برند پس نیرومندترین سلاح هاراجمع کردند بهترین جنگ جویان راانتخاب کردند اما افسوس چراکه نادان ها نمیدانستند که نور عشق وایمان به این سادگی ها خاموش نمیشودوخداهمواره باپاکان است.
سیاه قلبان به جنگ این سرزمین امدند به جنگ سرزمینی که نیرومندترین سلاح جهان-عشق وایمان-راداشت.انان موشک های غول آسا به سوی این سرزمین میفرستادندوماسنگ هایی بادستان خونین همراه باعشق ........................
سرزمین عشق ظربه های بدی خورده بودومردمانش هرروز ازروزقبل ظعیف ترمیشدند اما چراغ های امید هیچگاه در قلب های پاکشان خاموش نشد انها هشت سال باسختی ومشقت پایداری کردند واز سرزمین آریایی دفاع کردند.وایمان حقیقی رابه همه جهانیان نشان دادند نیروی عظیم همرنگی واتحاد رابه همه نشان دادن نشان دادند که یک آریایی کیست ومیتواند چه کند.دران مدت هزارهاگل پرپرشد تا سرزمین آریایی معطر بماند وما امروز اینجاییم در کنار هم ودر پناه حق با این تفاوت که امروز ما فراموشکار شده ایم.ما فراموش کرده ایم که بودیم وکه هستیم. فراموش کرده ایم که این سرزمین اریایی باعشق به پیرروزی رسید فراموش کرده ایم که چه گونه برای هم جان خویشتن رافدامیکردند مافراموش کرده ایم که قلبی هم داریم قلبی که درگوشه ای ازآن برروی عشق تارعنکبوت بسته ایا ما عوض شدیم یامشکل از زمان است؟ماهم ناشنوا شده ایم. صدای قلبمان رانمیشنویم که میگوید:((کمک.انسانیت درحال نابودشدن است))مابادستان خودمان چراغ امیدراخاموش کرده ایم واقعاچه برسر ماآمده؟آیا ما همان فرزندان کوروش کبیر هستیم؟آیاما همان دوستداران راه حق وامام هستیم؟پس چرا؟پس چراهرروز رنگ عشق دردفتر زندگانیمان کمرنگ ترمیشود؟چرا داریم به بازی زمانه واین فشار هامیبازیم؟چرانشسته اید؟چرامیگذارید قدرت های تاریک برشماچیره شود؟پس کو آن آریایی بلندهمت ودریادل؟ای عزیز ایرانمان سرزمین عرفان به وجودتونیاز دارد.به آن که آن را آبادتراز آنی که حالا هست بکنی.
نزار که نسل های بعد خرابه های ایران راببیند.نزار که بعد ها کلمه(ای کاش)برلبانت نقش ببندد.ماهنوز هم همان انسان های خوب خداییم.ماهنوزهم هدیه باارزش خدا-ذات آرام وزلال- راداریم.من تنها نمیتوانم کاری کنم اما ماباهم هرکار غیرممکنی راممکن میسازیم.ماباید عطرتمام گل های پرپر شده رادر سرزمین عشق حفظ کنیم.
وهم اکنون توباید بلند شی وبه جهانیان نشان دهی که یک آریایی کیست ومیتواند چه کند

(به امید روزی که همواره خدابراین دیار لبخندبزند)


نظرات شما عزیزان:

زهرا پلاس
ساعت14:56---20 فروردين 1392
هی دیوانه 5شنبه تولد می گیری یا نه تکلیفتو مشخص کن ok
پاسخ:نییییییییییدونم شایدآره شایدم نههههههههههههههههه


**فریاد بی صدا**
ساعت17:34---17 بهمن 1391
سلام.
خسته نباشین.
وبتون خیلی قشنه و پر محتوا.
خیلی ازش خوشم اومده اگه با تبادل لینک موافق بودی خبرم کن. ممنون که بهم سر زدی.


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نویسنده: دیوانه ׀ تاریخ: یک شنبه 15 بهمن 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

درباره وبلاگ

سلام,خب,این وب منه.مطالبش روهم اکثراخودم مینویسم.واین که امیدوارم دوست داشته باشین. توزندگیتون هم موفق باشین مث من:-)


لینک دوستان

لینکهای روزانه

جستجوی مطالب

طراح قالب

CopyRight| 2009 , divaneh.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.COM